۴. باری ... سردبیر مفلس!
- مدیر سایت
- بازدید: ۳۶۱۳
باری #سردبیر_مفلس # چند_هفته_یکبار_نامه_قلم را به حضور خواسته تا ز حال سیاه مشق جانبم در باب معاونت فخیمه پژوهش تفقدی بدارم. عرضه داشت که جناب ماتن به سلامت باد! کنون نشر یافته و اصحاب بدان مستفیض هستند. گفتمش: عجبا که سرانجام شما را نیز بودجه ای تفضل نمودند. روا نباشد که در این حال مبارک این رقعه نخستین را به نظاره ننشینم. لکن آن را یافته به أسوأ حال، بلاعنوان و نویسنده، ممزوج به فواحش اغلاط. با خود حدیث گفتم: سالی که اینچنان نکوست، جوجه هایش را نتوان به پایان پاییز شمردن! نظری بر سردبیر انداخته و پرسیدم: لیک حقوقش؟ بگفتا محفوظ است. عرض کردم حق التالیف چه؟ بگفتا نزد ما مأمون است. خشم به سابیدن اسنان فروبرده و بدل از نفرین، دعایش حواله داشتم و فی الحال عهد کردم کزین جُند مخلص، چشم به عائدی ندوخته و تنها از بهر تشفّی خاطر این کاغذپاره در هجوش بنگارم.
(ماتن رحمه الله !)