۶- حقیقت تقوا
- مدیر سایت
- بازدید: ۱۴۱۷
قسمت اول: اين كلمه از ماده «وَقْى» است كه به معناى حفظ و صيانت و نگهدارى است.
معناى «اتّقاء» احتفاظ است. ولى تاكنون ديده نشده كه در ترجمههاى فارسى، اين كلمه را به صورت حفظ و نگهدارى ترجمه كنند. در ترجمههاى فارسى اگر اين كلمه به صورت اسمى استعمال شود مثل خود كلمه «تقوا» و يا كلمه «متقين»، به «پرهيزكارى» ترجمه مىشود. و اگر به صورت فعلى استعمال شود، خصوصاً اگر فعل امر باشد و متعلَّقش ذكر شود، به معناى خوف و ترس ترجمه مىشود.
البته كسى مدعى نشده كه معناى «تقوا» ترس يا پرهيز و اجتناب است، بلكه چون ديده شده لازمه صيانت خود از چيزى، ترك و پرهيز است و همچنين غالباً صيانت و حفظ نفس از امورى، مُلازم است با ترس از آن امور، چنين تصور شده كه اين ماده مَجازاً در بعضى موارد به معناى پرهيز و در بعضى موارد ديگر به معناى خوف و ترس استعمال شده است.
و البته هيچ مانعى هم در كار نيست كه اين كلمه مجازاً به معناى پرهيز و يا به معناى خوف استعمال بشود. اما از طرف ديگر موجِب و دليلى هم نيست كه تأييد كند كه از اين كلمه يك معناى مجازى مثلًا ترس يا پرهيز قصد شده است.
بنابراين ترجمه صحيح كلمه تقوا «خود نگهدارى» است كه همان ضبط نفس است و متقين يعنى خود نگهداران.
انسان اگر بخواهد در زندگى اصولى داشته باشد و از آن اصول پيروى كند، خواه آنكه آن اصول از دين و مذهب گرفته شده باشد و يا از منبع ديگرى، ناچار بايد يك خط مشى معينى داشته باشد، و هرج و مرج بر كارهايش حكمفرما نباشد.
لازمه ی خط مشى معيّن داشتن و اهل مسلك و مرام و عقيده بودن اين است كه به سوى يك هدف و يك جهت حركت كند و از امورى كه با هوا و هوسهاى آنى او موافق است اما با هدف او و اصولى كه اتخاذ كرده مُنافات دارد خود را «نگهدارى» كند. بنابراين تقوا به معناى عامّ كلمه، لازمه ی زندگى هر فردى است كه مىخواهد انسان باشد و تحت فرمان عقل زندگى كند و از اصول معينى پيروى نمايد.
تقواى دينى و الهى يعنى اينكه انسان خود را از آنچه از نظر دين و اصولى كه دين در زندگى معين كرده، خطا و گناه و پليدى و زشتى شناخته شده، حفظ و صيانت كند و مرتكب آنها نشود. حفظ و صيانت خود از گناه كه نامش «تقوا» است به دو شكل و دو صورت ممكن است صورت بگيرد، و به تعبير ديگر ما دو نوع تقوا مىتوانيم داشته باشيم: تقوايى كه ضعف است و تقوايى كه قوّت است.
نوع اول اينكه انسان براى اينكه خود را از آلودگيهاى معاصى حفظ كند، از موجبات آنها فرار مىكند و خود را هميشه از محيط گناه دور نگه مىدارد؛ شبيه كسى كه براى رعايت سلامتی خود، كوشش مىكند خود را از محيط مرَض و ميكروب و از موجبات انتقال بيمارى دور نگه دارد، سعى مىكند با كسانى كه به نوعى از بيماري هاى واگيردار مبتلا هستند معاشرت نكند.
نوع دوم اينكه در روح خود حالت و قوّتى به وجود مىآورد كه به او مصونيت روحى و اخلاقى مىدهد كه اگر فرضاً در محيطى قرار بگيرد كه وسايل و موجبات گناه و معصيت فراهم باشد، آن حالت و ملكه ی روحى، او را حفظ مىكند و مانع مىشود كه آلودگى پيدا كند؛ مانند كسى كه به وسايلى، در بدن خود مصونيت طبى ايجاد مىكند كه ديگر ميكروب فلان مرض، نتواند در بدن او اثر كند.
البته ممكن است آنچه درباره تقوا گفته شد كه حرز و حصن و حافظ و حارس است، موجب غرور و غفلت بعضى گردد و خيال كنند كه آدم متقى معصوم از خطاست و توجه به خطرات متزلزل كننده و بنيانكن تقوا ننمايند. ولى حقيقت اين است كه تقوا هم هر اندازه عالى باشد به نوبه خود خطراتى دارد. آدمى در عين اينكه بايد در حمايت و حراست تقوا زندگى كند بايد خود حافظ و حارس تقوا بوده باشد. به هرحال بايد به خطراتى كه بنيان تقوا را متزلزل مىكند توجه داشت. در مقررات دينى مىبينيم كه تقوا ضامن و وثيقه بسيارى از گناهان شناخته شده ولى نسبت به بعضى ديگر از گناهان كه تأثير و جاذبه قوي ترى دارد دستور حريم گرفتن داده شده است.
مثلًا در مقررات دينى گفته نشده كه خلوت كردن با وسيله دزدى يا شرابخوارى، حرام است. مثلًا مانعى ندارد كه كسى شب در خانه خلوتى بسر برد كه اگر بخواهد- العياذ باللَّه- شراب بخورد هيچ رادع و مانع ظاهرى نيست. همان ايمان و تقوا ضامن انسان است.
ولى در مسئله جنسيت به حكم تأثير قوى و تحريك شديدى كه اين غريزه در وجود انسان دارد، اين ضمانت از تقوا برداشته شده و دستور داده شده كه خلوت با وسيله بىعفتى ممنوع است زيرا اين خطر، خطرى است كه مىتواند احياناً در اين حصار (هر اندازه منيع و مستحكم باشد) نفوذ كند و اين حصار را فتح نمايد.
گزیده ای از بحث تقوا از نرم افزار موسسه کامپیوتری نور. مجموعه آثاراستاد شهيد مطهرى، ج۲۳
علی ارجی