جدیدترین مطالب

 معجزه ای در حال رخ دادن است...

  تمام رشته های کریستوفر، پنبه شد

سال ۲۰۱۲ و تنها بعد از گذشت سه ماه از فروکش اعتراضات ضد سرمایه داری جنبش تسخیر وال استریت، یک فیلم همه چیز تمام به نام "شوالیه تاریکی برمی خیزد" توسط کمپانی برادارن وارنر و به کارگردانی کریستوفر نولان، توزیع شد. فیلمی که برخلاف روند فیلم های ابرقهرمانانه، بیشتر بر بروز و ظهور یک انقلاب مردمی که از دل اعتراضات آن ها ریشه می دواند، می پردازد تا بزرگ نمایی افراطی از قهرمان داستان. در این فیلم بوروس وین به عنوان یک سرمایه دار، منجی گاتهام می شود و در سراسر داستان به مخاطب این را القاء می کند که اگر در سرمایه داری عیبی هست، نه از شرارت اصل سیستم، بلکه از افراد نامناسب نشأت می گیرد و سیستم، خود را از درون اصلاح می کند؛ پس انقلاب و هرج و مرج چیزی جز تباهی به ارمغان نمی آورد. بدین سان این فیلم علاوه بر سودآوری حدود ۵۰۰ درصدی برای سازندگان، آب سردی بود بر جبین جنبشی که شاید از بهار عربی، الگو می گرفت و این افتخار سترگی بود بر تارگ هالیوودی که همیشه ثابت کرده خادم نظام ایالات متحده است.

به یک باره اما از دامان همان برادران وارنر فیلمی به منصه ظهور می رسد که کاپیتالیسم را به بدترین شکل ممکن در بهترین نوع ممکن قالب ریزی می کند؛ آب مقدسی که نولان در سه گانه بتمن بر سر سرمایه داری ریخت، تاد فیلپس در یگانه جوکر به آتشی تبدیل کرد تا جهنمی شود برای مرفهین سلطه جو.

تنها تصاویر صامت فیلم، خیابان های مملو از زباله، متروهای مشمأزکننده، خانه های گند، مردمانی وحشی و...، از تمدن غرب چنان فاضلاب متعفنی را در ذهن تماشاچی حک میکند که سالها اشعار سیاسی نتوانست چنین کند.

آرتور (جوکر) در کشاکشی برای خوب بودن در اجتماعی ازهم پاشیده، به قعر سیاه نفس خود سقوط می کند و در سیاهی درونش به افسردگی شدیدی مبتلا می شود که خنده های هیستریک، گواه آن است.

وی که خود را درحال شنای برعکس جهت جریان اجتماعش می یابد، به یک باره تصمیم می گیرد که نه تنها به همان جهتی که جامعه می خواهد، او در آن باشد، تغییر جهت دهد، بلکه تبدیل به عنصری جریان ساز شود و علیه نظم موجود سرمایه داری قیام کند. نکته جالب روند این فیلم، دلسوزی مخاطب با جوکر به عنوان یک عنصر ستم دیده است؛سحر کارگردان مخاطب را به ورطه ای می کشاند که هربار آرتور دست به جنایتی می زند به وی حق می دهد، اولین مورد، کشتن سه فردی بود که تعرضی را علیه یک زن تنها در مترو آغاز کرده بودند، از قضا این سه مست، کارمند شرکت "وین" هستند، کارگردان با هنرمندی خیره کننده با کلوس آپی روی چهره آرتور، به ناگهان بغضی شکننده را در گلوی مخاطب می فشارد و هیئت منصفه ذهن بیننده را یک صدا، طرفدار هرحرکت بعدی آرتور می کند، دراین هنگام، آرتور، تماشاچی را مأیوس نمی کند و هر سه را به با قساوت قلبی می کشد که انگار آرتور قبلش، در زیر لگد آن سه، اول خود را به عنوان شهروند خوب کشت و ققنوس جوکر به یکباره ظهور می کند؛ یا وقتی یکی از دو همکار خود را که مهمان وی بود با خشونتی خون آلود می کشد، کارگردان مخاطب را رها نمی کند تا جوکر را باز محق بداند و بلافاصله جوکر درحال ترحم به همکار دیگر خود نشان می دهد که جوکر به خاطر طینت پاک کوتوله، وی را با بوسه ای بدرقه می کند، حتی وقتی مادر خود را به خاطر ولادت نامشروع خود به قتل می رساند، مادری که در سرتاسر اوایل فیلم، پر بود از احساسات شیرینی که بین آرتور و او، قلب هربیننده ای را جلا می داد، و درآخر صحنه ای که در آن پدر و مادر بی دفاع بوروس(بتمن گاتهام) در کوچه ای تنگ و تاریک، توسط مردی که تحت تأثیر مرد انقلابی شهر، ماسک جوکر را زده بود، کشته می شود، اما در این صحنه نیز جوکر تخریب نمی شود، زیرا مخاطب به خود می گوید یک فرد از یک طیف فکری ممکن است خطایی بکند که این دلیل بر بد بودن رهبر جریان یا اصل جریان نمی شود، علاوه که این همان خانواده وین است که درآن طرف اختلاف طبقاتی اردو زده و سیل این انقلاب هم راه افتاد برای به زیر کشیدن همین طبقه.

این همزادپنداری مخاطب با جوکر است که از هالیوود بعید است و فیلم را به معجزه نزدیک تر می کند، جوکری که در قامت یک سوسیالیست کمونیست ظاهر می شود و هالیوودی که تماما در راستای نظام سرمایه داری حرکت می کرد.ف

فیلمی به دور از هیجان و خشونت و شهوت لذیذ، گوی سبقت فروش و تماشا را از رقیبان ربود.

این فیلم که بارقه های سوسالیسم و کمونیسم آن، خیره کننده بود، می تواند به بازیگری در سطح بین المللی، تبدیل شود، مثل فیلم "وی برای انتقام" که بعد از پخش جهانی آن، ناگهان ماسکی که برچهره سوخته قهرمان بود، درکل جهان به نمادی برای اعتراض به نظم موجود استفاده شد.

هرچند از ساحران یهودی وارنر، توقع تطهیر مجدد کاپیتالیسم در اثری اعجاب آورتر را دارم؛ اما به هرروی گاتهام خبیث، ناعادل، طبقه سالار در ضمایر ناخودآگاه درج شد.

 

نویسنده: محمد حسین امینی نوگورانی

 

COM_FARA_COMMENT_YOUR_COMMENT ۰ COM_FARA_COMMENT_COMMENT

captcha