۲. درنگی در جلوه های چشم گریز فقاهت / ر.الف
- مدیر سایت
- بازدید: ۱۶۳۱
۱. دریافت روح فقه:
توجه به معانی، پیام ها وحکمت های مورد نظر شارع حکیم که میتواند در قالب بیانات ودستورات او ظهور وبروز کند، بخش مهم وحیات بخش تعلیمات دین را تشکیل میدهد. به عبارتی عبد باید بتواند جلوه های مختلف عبودیت خدا را بشناسد وبا تمام وجود با آن ها انس بگیرد. با تفکر در همین حقیقت عبودیت وجلوه های مختلف ولطایف آن است که بنده از سرچشمه حیات تعلیمات دین بهره مند میشود.
مثال:
الف. به نظر میرسد جنبه های مختلف نماز در عین اینکه تعبدی هستند پیام هایی برای عرف دارند(مانند سایر ادیان ومذاهب که معمولا مراسماتشان در عین تعبدی بودن سمبل هایی هم به همراه دارد). نماز که نماد ذکر خدا است باید با چیزهایی همراه باشد که در مجموع این پیام را دارد که یاد خدا با این امور پیوند شدیدی دارد مثلا اطاعت از پیامبر وهم شکلی با ایشان(نماز به دستور ایشان وهم شکل با نماز ایشان به جا آورده میشود) یا ترک کردن وکوچک شمردن هر امر غیر خدایی(گفتن تکبیر ونحوه خاص حرکت دست ها) یا قیام برای خدا در مرحله اول(قیام نماز) یا گردن نهادن وسر تسلیم فرود آوردن به اوامر ونواهی الهی(رکوع) یا خضوع تام در برابر عظمت او(سجده بر زمین) واقرار به محوریت خدا وپیامبر در زندگی(تشهد) ودرخواست سلام از خداوند برای بندگان خدا در مرحله آخر(سلام نماز).
ب. "العلم نور..."؛ ممکن است در نگاه اولی به نظر نوعی وضع اصطلاح بیاید ولی شاید تامل در آن انسان را به نتیجه دیگری برساند. به نظر میرسد این گزاره از درون مایه حقیقی علم خبر بدهد چراکه علم چیزی است که راه را برای هدف روشن میکند وروشن کردن از عوارض نور است پس امثال این گزاره میتواند از قبیل توجه دادن به حقیقت معانی کلمات وارتقاء دادن مصداق با توجه به هدف حقیقی انسان یعنی عبودیت باشد.
ج. دستور به خواندن دعای غریق در آخرالزمان(یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک) واینکه تاکید شده که مقلب القلوب والابصار گفته نشود، شاید بتوان گفت که تعبد صرف نیست با این توضیح که همان طور که غریق به خاطر از دست دادن امید وتوان خود قافیه را میبازد(ولو چشمانش مسائل را تشخیص میدهد)، همین طور در آخرالزمان مشکل عمده از دست رفتن پایگاه ایمانی افراد یعنی قلوب است(ولما یدخل الایمان فی قلوبکم).
۲. شناخت نحوه بیان احکام:
نحوه برخورد با بندگان خدا در ارائه مسائل دین از شئون فقاهت دین است لذا در این ناحیه هم باید فقهاء امناء الرسل باشند. طبق نقل معصومین علیهم السلام گاهی با کسی که عبادت خدا را میکرد به حسب ظاهر برخورد شدید میکردند(مثل برخورد امیرالمومنین با کسی که مشغول استغفار بود) وگاهی با کسی که به حسب ظاهر گناه کار بود برخورد رحیمانه میکردند(برخورد پیامبر با حجامی که خون ایشان را خورده بود). از بعضی بزرگان نقل شده که فلان عالمی حدود یک سال وبه نحو تدریج به مردم منطقه ای که به طور کلی از احکام دور بودند، نمازهای پنجگانه را تعلیم داد. مثال دیگر آن است که مثلا اگر پررنگ کردن بحث آثار سنگ هایی مانند عقیق یا اثر کندر در نوزاد یا وجود جن که در ادله آمده در جامعه به دوری از توحید، خرافه گرایی وامثالهم منجر شود، بیان ومخاطب مناسب این ادله چه کسانی هستند.
در هر حال به نظر میرسد این مساله حاصل نمیشود مگر با انس زیاد با ثقلین وتوجه به مذاق رفتاری ایشان در ارائه دین به علاوه شناخت درست نفوس مختلف وشرایط خارجی. ناگفته پیدا است که ممکن است در نحوه ارائه دین نیاز به تجدید نظرهایی در سبک مرسوم رساله ای یاحتی تفکیک های مرسوم مثل احکام واخلاق و... یا اموری مانند آن ها باشیم.
۳. توجه به قرائن غیر ملفوظ در شناخت حدود وثغور وموطن احکام:
پررنگ شدن مباحث الفاظ وبررسی های تک بعدی نگر آفت بزرگی را میتواند به دنبال داشته باشد وآن هم نپرداختن به مجموعه قرائن مختلف به خصوص مناسبات عقلایی است. از جمله مواردی که این آفت گاهی جلوه میکند، اطلاق گیری های بدون پشتوانه محکم است. مثلا اطلاق انحصار ذبح به حدید(به نظر کلمه اطلاق اینجا فنی نباشد ولی مقصود مشخص است)، نمیتواند ذبح به مثل فولاد امروز را که بر فرض تیزتر از آهن است، رد کند چراکه مناسبات اقتضای این را دارد که حدید از باب نماد شیء تیز که حیوان را اذیت نمیکند، در آن زمان معرفی شده ولذا در مقام رد چیزهای تیزتر یا حتی مساوی نیست(حتی اگر احتمال عقلایی آن زنده باشد برای اطلاق نگرفتن کافی است).
۴. توجه به برخوردها در تشخیص سعه وضیق عناوین:
معمولا با عملیات هایی مانند تخصیص وحکومت به نحو مرسوم برای تعیین حدود وثغور عناوین کلی آشنا هستیم ولی در بسیاری مواقع نوع برخوردهای عملی معصومین در تطبیق عناوین مورد غفلت واقع میشود. به طور مثال وقتی احادیث راجع به لزوم رعایت نظافت را میشنویم، تصور میکنیم که فلان نان را هم که روی زمین افتاده وآلوده شده، نباید خورد ولو اینکه فی الجمله تمیز کنیم. در حالی که برخوردها نشان میدهد که امر تعظیم نعمت الهی حاکم است بر توجه بنده به این امور. یا وقتی ادله را بر لزوم واهمیت رعایت حیاء میشنویم، گمان میکنیم مثلا در اموری که تبیین درست وغلط امور وصلاح معیشت در آن است هم باید اهل حیا بود در حالی که برخوردها نشان می دهد که معصومین در بیانات خود در این امور از خطوط قرمز مسلم بین بعضی از عرف ما به کرات گذشته اند. در هر حال مقصود این است که وقتی فلان عنوانی را شنیدیم، سریع نگوییم به عرف القا شده(آن هم عرف ما!)، ودایر مدار عرف حرکت میکنیم، بلکه سیره عملی چه در قول چه در فعل را هم بررسی کنیم.
۵. توجه به سیره استنباطی ای که معصومین برای فهم دین ارائه میفرمودند:
توجه به کلمات معصومین گاهی در رویکردهای عمومی ما تاثیرات قابل توجهی دارد که مثال معروفی که با آن آشناییم بحث تعارض روایات است. جایگاه قرآن در استنباط، جایگاه رجال در قبول یا رد روایات، جنبه های مهم در فقیه بودن فقیه یا افقه بودن او از جمله مواردی است که با یک جستجوی ساده قابل پیگیری است.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است...
نویسنده: ر . الف