گزارش نشست علمی نقد مقاله «اعتبار انقلاب نسبت، در کلام اصولیان»
- المجموعة: اخبار آموزش تکمیلی فقه و اصول
نشست علمی نقد مقاله «اعتبار انقلاب نسبت، در کلام اصولیان» در تاریخ پنجشنبه ۱۳۹۶/۱۲/۱۰ و در مدرس شهید مطهری (ره) برگزار شد.
در این نشست آقای سید محمد احمدی موسوی به ارائه مقاله خود پرداخت. آقای امین فتاحی به عنوان ناقد مقاله و استاد مهدی درگاهی نیز به عنوان داور، نظرات خود را بیان کردند.
نگاهی اجمالی به مقاله «اعتبار انقلاب نسبت، در کلام اصولیان»
جایگاه شناسی بحث انقلاب نسبت:
در بحث تعارض ادله و در قسمت جمع عرفی، ما از مباحثی چون تخصیص، تخصص، حکومت و ورود بحث به میان می آوریم. انقلاب نسبت در بحث تخصیص رخ می نماید. بحثی که در این موضع مطرح می شود این است که آیا در این صورت، برای رفع تعارض، همان ظهورات اولی ادله ملاحظه می گردد؛ یعنی یک یکِ ادله باهم سنجیده می شوند، یا این که دو دلیل با هم ملاحظه و بین آن ها رفع تعارض می شود و بعد با دلیل سوم ملاحظه می گردد؟ میان اصولی ها در این باره اختلاف است.
تعریف انقلاب نسبت:
انقلاب = دگرگونی
نسبت = همان نسب اربعه
یعنی بین دو دلیل که ابتدا یک نسبتی واقع بوده، این نسبت تبدیل به یک نسبت دیگر شود. مثلا از تباین، به عموم و خصوص من وجه تبدیل شود.
مثلا: رابطه و نسبتی که بین دلیل اول و دلیل دوم وجود دارد تباین است. حالا با ورود دلیل سوم، رابطه بین دلیل اول و دوم، تبدیل به عموم و خصوص من وجه می شود.
دلیل اول: یجب اکرام العلما
دلیل دوم: یحرم اکرام العلما (رابطه دو دلیل = تباین)
دلیل سوم: یجب اکرام العالم العادل
وقتی دلیل اول را با دلیل سوم تخصیص بزنیم، رابطه اش با دلیل دوم، عموم و خصوص مطلق می شود. چرا که مفاد تخصیص روایت اول و سوم می شود وجوب اکرام علمای عادل. که رابطه وجوب اکرام علمای عادل با حرمت اکرام علما عموم و خصوص مطلق می شود. چرا که هر عالم عادلی عالم هست ولی هر عالمی عادل نیست.
صور متصور در مورد انقلاب نسبت و تطبیق آن:
۱) انقلاب تباین به عموم و خصوص مطلق:
وقتی نسبت بین دو دلیلِ متعارض، تباین باشد، و دلیل سومی که وارد می شود نسبت به یکی از این دو دلیل، خاص باشد؛ و مفاد آن اخراج حکم از یکی از دو دلیل اول باشد، در این صورت نسبت بین این دو دلیل از تباین به عموم و خصوص مطلق تغییر پیدا می کند.
تطبیق صورت اول:
روایت اول:
احول از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان فرمودند: «لایرثنّ النساء من العقار شیئا» (حرعاملی، 1409ق، ج26، ص211). زن ها از عقار چیزی را به ارث نمی برند.
روایت دوم:
ابن ابی یعفور از امام صادق علیه السلام نقل می کند: قال «سألته عن الرجل هل یرث من دار امرأته او ارضها من التربة شیئا، او یکون فی ذلک بمنزلة المرأة فلایرث من ذلک شیئا؟ فقال: یرثها و ترثه من کل شیء ترک و ترکت» (حرعاملی، 1409ق، ج26، ص213-212 ) درمورد مردی از ایشان پرسیدم که آیا از خانه و زمین زنش چیزی از خاکش را به ارث می برد؛ یا در این مورد به منزله زن است که از این ها چیزی را به ارث نمی برد؟ حضرت فرمودند: چه زن و چه مرد از هر چیزی که یک دیگر به جا گذاشته اند ارث می برند.
تبیین نسبت بین دو روایت:
نسبت بین این دو روایت تباین است. چرا که روایت اولی مطلقا بر عدم ارث بردن زن از عقار دلالت می کند. و در روایت دوم مطلقا بر ارث بردن زن از عقار دلالت می کند. یعنی چه ذات ولد باشد و چه ذات ولد نباشد.
روایت سوم:
از ابن اذینه روایت شده است: «فی النساء اذا کان لهنّ ولد اعطین من الرباع»(حرعاملی 1409ق، ج26، ص213) زنان زمانی که فرزند داشته باشند یک چهارم داده می شوند.
توضیح انقلاب نسبت در صورت اول:
روایت اول با روایت سوم تخصیص می خورد. نتیجه، صدق روایت اول درمورد زوجه ای که ولد ندارد می باشد. حالا وقتی روایت تخصیص خورده اول را با روایت دوم در نظر می گیریم رابطه شان از تباین به عموم و خصوص مطلق تبدیل شده است. به دین صورت که با روایت اول زوج هایی که ولد ندارند، از عقار در ارث محروم می شوند، و با روایت دوم زن مطلقا از همه چیز ارث می برد. نتیجه و حل تعارض این گونه می شود که روایت دوم با روایت اول تخصیص می خورد و در نتیجه زن هایی که ولد دارند، به طور کامل از همه چیز ارث می برند.
۲) انقلاب پیدا کردن نسبت تباین به عموم و خصوص من وجه:
زمانی که نسبت بین دو دلیل متعارض، تباین باشد، و برای هر یک مخصصی بیاید، که این دو مخصص خودشان تنافی نداشته باشند؛ رابطه از تباین به عموم و خصوص من وجه تبدیل می شود، و تعارض در ماده ی اجتماع این دو تا رخ می دهد.
۳) انقلاب پیدا کردن نسبت عموم خصوص من وجه به عموم خصوص مطلق
زمانی که نسبت بین دو دلیل متعارض عموم و خصوص من وجه باشد، و یک دلیل خاص سوم برآن ها وارد شود، که مفادش اخراج مورد افتراق یکی از دو تا عام باشد؛ در این صورت عموم و خصوص من وجه به عموم و خصوص مطلق تغییر می یابد.
۴) انقلاب پیدا کردن نسبت عموم خصوص من وجه به تباین (برطرف شدن تعارض)
زمانی که نسبت بین دو دلیل متعارض، عموم و خصوص من وجه باشد و دلیل دیگری بیاید که مخصص این دو روایت در ماده اجتماع آن ها باشد؛ در این صورت نسبت بین این دو روایت به تباین تبدیل می شود و تعارض برطرف می شود.
۵) انقلاب پیدا کردن نسبت عموم خصوص من وجه به تباین(باقی ماندن تعارض)
زمانی که نسبت بین دو دلیل متعارض، عموم من وجه باشد، و دلیل سومی که نسبت به یکی از این دودلیل خاص است، وارد شود؛ و دلیل چهارمی هم که نسبت به آن دلیل دیگر خاص است وارد شود، و این دو روایت، اولی را از مورد افتراقشان خارج کند؛ در این صورت نسبت بین این دو روایت از عموم من وجه به تباین تبدیل می شود. چرا که هر کدام از این دو روایت، به ماده اجتماعشان اختصاص پیدا می کنند، که در این صورت تعارض به حال خودش باقی می ماند.
۶) انقلاب پیدا کردن نسبت عموم خصوص مطلق به عموم خصوص من وجه
زمانی که یک عام و دو خاص وارد شود، نسبت بین عام و هر کدام از دو خاص، عموم و خصوص مطلق است. و رابطه ی بین دو خاص عموم من وجه است. در این صورت وقتی عام را با هرکدام از خاص ها تخصیص بزنیم رابطه ی بین این عام و خاص ها از عموم مطلق به عموم من وجه تبدیل می شود.
اقوال در انقلاب نسبت:
قائلین به انقلاب نسبت: محقق نراقی، محقق نائینی، امام خمینی، محقق خویی.
قائلین به عدم انقلاب نسبت: شیخ انصاری، آخوند خراسانی، محقق عراقی و شهید صدر.
دلایل قائلین:
دلیل اول:
تعارض بین ادله فقط با ظهوری که کاشف از مراد جدی باشد، است و با ظهور تصوری واستعمالی درست نیست. پس زمانی که یک دلیل خاص نسبت به یکی از دو متعارض وارد شود، و طبق قاعده ی تخصیص، این خاص بر آن عام مقدم شود؛ در این صورت ظهور عام که کاشف از مراد جدی بود، ضیق شده و ظاهر و کاشف از غیر مورد خاص می شود. پس در نتیجه ظهور این عام، که کاشف از اعم بود، به اخص انقلاب پیدا می کند. ومعنای انقلاب نسبت همین است.
دلیل دوم:
تعارض بین دو تا دلیل با قطع نظر از معارضه، بین دو حجیت است. با توجه به این مطلب، زمانی که دلیل خاصی نسبت به یکی از دو متعارض، وارد شود، این دلیل نسبت به مورد خاص حجت نمی باشد، و حجتیش مختص در جایی می شود که غیر از عنوان خاص باشد. پس در نتیجه، نسبتش به اخص انقلاب پیدا می کند، و نسبتی که بین دوتا متعارض لحاظ شده، نسبت بین دو حجیت است، البته اگر معارض نداشته باشد؛ و نسبت بین حجت و غیر حجت نیست.
دلایل قائلین به عدم انقلاب نسبت:
دلیل اول:
که ملاک معارضه بین ادله نزد عرف، ظهور کلامی است که کاشف از مراد جدی باشد؛ و معلوم است که ظهور کلام حتی بعد از تخصیص هم از آن چیزی که بود، رخنه ای درش ایجاد نمی شود. پس بنابراین نسبت همچنان به حال خودش باقی می ماند و مجالی برای توهّم انقلاب نسبت نیست.
به بیانی کامل تر؛ شناختِ ملاک قرینیت، در مقدم شدن خاص بر عام به عهده عرف است، و عرف و عقلا هم اخص به لحاظ مدلول را ملاک قرینیت می داند. چرا که عام اول هرچند به سبب مخصصی که آمده است، حجت نباشد ولی حاکی و کاشف از عمومیت و شمولیت است. یعنی وجود مخصص باعث نمی شود که عام، ظهور عمومیتش را از دست بدهد؛ بلکه فقط حجیتش را دراین مورد از دست می دهد. و بین رفع ظهور و رفع حجیت بسیار فرق است. و اگر ما به رفع حجیت تسلیم شدیم، لازمه اش تسلیم به رفع ظهور نیست. بنابراین اخصیت مذکور؛ عامی که در بعض مدلول هایش، حجت شده است را، قوی تر از دلالت از عام دوم، قرار نمی دهد؛ چرا که این دوتا نسبت به مورد اجتماعشان، در یک حد هستند. بنابراین با این توضیح، انقلاب نسبت ثابت نیست
دلیل دوم:
عام و خاص منفصل و تخصیص عام به وسیله ی خاص منفصل، از خصوصیت های شرع می باشد نه عرف. چرا که خاص منفصل در محاورات عقلا و عرف آن ها نیست. بلکه اگر در عرف چنین چیزی باشد، ناسخ است نه خاص. باتوجه به این نکته، چاره ای نیست که در تخصیص با خاص منفصل و ملاحظه کردن نسبت بین دوتا دلیل، با آن چه که از شرع به وسیله سیره متشرعه مستمره وارد شده است؛ متابعت داشته باشد. حالا اگر برای انقلاب نسبت در سیره متشرعه اثری نباشد، پس هیچ اعتباری هم ندارد.
نقد های آقای فتاحی (زید عزه):
نکات ظاهری:
- نکات ویرایشی بسیار ضعیف است.
- نیاز نبود که روایات به صورت عربی در متن بیاید. همان معنای آن ها کفایت می کرد. و در صورت نیاز متن عربی در پاورقی آورده شود.
- در مقدمه نباید آدرس آورده شود.
- عنوان بندی، صحیح نیست. وقتی که می خواهید عنوان بندی کنید باید به صورت کامل نوشته شود. به عنوان مثال «صورت اول» کفایت نمی کند. بلکه باید بنویسید: «صورت اول تطبیق قاعده انقلاب نسبت»
- شماره عنوان ها اشتباه آورده شده است.
- برخی پاراگراف ها به صورت محاوره ای آورده شده است.
- در یک مقاله نباید الفاظ را به صورت مصدر بیاوریم.
- وحدت رویه باید داشته باشید. مثلا اگر می گویید «اصولیان» تا انتهای مقاله «اصولیان» بنویسید.
نکات محتوایی:
- چکیده باید مطابق با پارامترها باشد.
- این مقاله نوآوری ندارد.
- در چکیده گفته بودید که می خواهید نظرات را واکاوی کنید، حال آن که در پایان مقاله فقط نظرات را آورده بودید و واکاوی نشده بود.
- از منابع دیگر مثل درس خارج استاد گنجی یا استاد عندلیب در مورد این موضوع استفاده می کردید.
- بسیاری از نقل های شما از کتابی است که به صورت ترجمه ازآن کتاب آورده اید، حال آن که آدرس هارا مطابق با آدرس های آن کتاب گفته اید.
- عبارت ها باید سلیس تر باشد.
- شما خروج از عنوان کرده اید. عنوان شما، « اعتبار انقلاب نسبت در کلام اصولیان » بود، حال آن که به صورت مفصل به تطبیق صور مختلف انقلاب نسبت پرداخته اید و در مورد اعتبار آن بسیار کم مطلب گفته اید.
- آدرس دهی ها باید طبق سال وفات افراد باشد. و این مراعات نشده است
دفاعیه مولف:
- بنده چکیده را مطابق با پارامترهای بیان شده توسط استاد درگاهی تنظیم کرده ام. و حتی به خود استاد هم نشان دادم و ایشان تأیید نمودند.
- این که بنده از کتابی نقل کرده ام و ترجمه ی آن را بیان کرده ام دلیل نمی شود که به هیچ عنوان از دیگر کتاب ها استفاده نکرده باشم. اتفاقا اکثر آدرس هایی که آن کتاب داده بود را مراجعه کردم و مطالعه کردم. اما از آن جایی که خود این کتاب، جمع بندی مناسبی از این اقوال مختلف علما آورده بود، به همان ترجمه ی آن بسنده کردم.
- شماره های عنوان ها را نیز مطابق با عناوین زده ام. (حتی به استاد هم نشان دادم)
نکات داور محترم جناب استاد درگاهی (زید عزه):
- بله درست است که ویرایش، نکته مهمی در بحث نگارش مقاله است، اما این دوستانی که الان شروع به نوشتن مقاله کرده اند در مسیر پیشرفت هستند، و مقداری طبیعی است که مشکلات نگارشی داشته باشند. هر چند که باید این نکته را حتما مورد توجه قرار دهند.
- عبارات عربی در متن مقاله در صورتی در پاورقی قرار می گیرد که نیاز به آن ضروری نباشد. ولی به نظر می رسد در مقاله ایشان وجود عبارت عربی در متن ضروری است؛ چرا که تطبیق صور انقلاب نسبت را بیان کرده اند.
- بله این مطلب درست است که ایشان خروج از عنوان داشته اند. باید عنوان را به این صورت تغییر دهند «انقلاب نسبت در کلام اصولیان و اعتبار آن».
- این نکته هم صحیح است که باید آدرس دهی ها مطابق با زمان وفات مولفین باشد.
- درست است که ایشان یک کتابی را پایه اصلی تحقیقشان قرار دادند ولی البته بنده خودم گفتم که این کار را انجام دهند. و اتفاقا برای شماها که تازه کار هستید همین روش صحیح است. یک نجار ابتدا از روی یک طرح تقلید می کند، و کم کم خودش صاحب سبک می شود. شما هم باید همین کار را انجام دهید. و کم کم به آن نکاتی را اضافه کنید تا راه بیافتید.
- توجیهی که در مورد یکی از ادله عدم قائلین به انقلاب نسبت گفتید، صحیح نبود باید کامل تر می آوردید.