متن سخنرانی حاج آقا نجم الدين طبسى در مراسم هیئت مدرسه در تاریخ پنجشنبه ۱۳۹۵/۱۲/۹:

بسم الله الرحمن الرحیم

ايام شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها است و توفيق هم نصيب شما شده است كه به زيارت آقايمان على بن موسى الرضا عليهما السلام مشرّف شويد خوشا به سعادتتان.

اولاً خود زيارت آقا موضوعيت دارد، مرحوم شيخ مرتضى حائرى ايشان را ما زياد ديده بوديم و با مرحوم والد رابطه ای بيش از رفاقت داشتند و هم حجره اى بودند لذا زياد منزل تشريف مى آوردند و من از نزديك مى ديدمشان. ايشان هر وقت حوزه تعطيل مى شد مى رفت مشهد حالا با هر چى با هواپيما با ماشين با قطار با هر چى! خيلى هم بى آلايش بود مجتهد مسلّم بود.

يك وقتى به ايشان گفتند اصرار شما براى زيارت به مشهد چيست!؟ فرمودند من يك رفيقى داشتم با هم قرار گذاشتيم هر كدام زودتر بميريم به خواب ديگرى بيائيم و حوادث و اتفاقات را نقل كنيم. رفيقم فوت شد يك ماه بعد به خوابم آمد گفتم در چه شرائطى هستى؟ گفت از شبى كه مرا به خاك سپرديد تا به حال ٦٩ بار امام رضا عليه السلام به ديدن من آمدند و فرمودند دوباره مى آيم، به تعداد زيارتى كه از من به جا آوردى من بازديدت مى آيم و اين روايت هم دارد: من زارني في غربتي زرته في ثلاث مواطن يكى از آنها در نزول قبر است. زيارت امام عليه السلام هم يعنى نزول رحمت!

يكى از شاگردان ايشان همسايه ما است و كتابى راجع به آقاى حائرى نوشته است و نوشته استادم را در خواب ديدم كه فرمودند ٦٠ بار ، ٧٠ بار امام رضا عليه السلام به ديدن من آمده است. خلاصه آقاى حائرى گفت بعد از آن قضيه ديگر من كه اصرار دارم كه به زيارت بروم كه بازديد بخواهم.

حالا ببينيد ائمه معصومين عليهم السلام نبى مكرّم صلوات الله عليه و زيارت زهرا اطهر و... هر كدام خصوصيت خاصّ خودشان را دارند اما زيارت امام رضا عليه السلام يك خصوصيت خاصّ خودش را دارد.

شما نگاه كنيد مرحوم شيخ عباس قمى دو سه تا روايت نقل مى كند كه ايّهما افضل؟ زيارت الحسين یا زيارت علي بن موسى الرضا بعد مى فرمايند زیارت امام رضا عليه السلام افضل است، چندين روايت دارد.

در زيارت امام حسين عليه السلام ده ها روايت داريم و بعضى شبهه وجوب دارند كه در عمر يك دفعه بايد برود حتى با ترس و خوف هم ساقط نمى شود، ولى در مكّه اگر خوف باشد ساقط است. در عين حال به امام جواد عليه السلام عرض مى كند كه ايهما افضل؟ زيارة الحسين أم زيارة ابيك؟ خرج باكياً و قال زيارة أبي افضل.

چه سرّى است؟! يك وقتى خدمت استادمان آقاى وحيد در حدود ٢٥ سال قبل همين مسئله مطرح شد كه سرّ افضليت چيست!؟ يكى از فضلای درس جوابى دادند استاد گوش كردند و ردّ نكردند ممكن است جواب ديگرى وجود داشته باشد. زوّار امام حسين عليه السلام بلاخره اينجور نيست كه همه شيعه اثنى عشرى باشند و صحيح العقيدة باشند، زيدى و اسماعيلى و ... نيز ایشان را زيارت مى كنند اما زائر امام رضا عليه السلام، هم امام حسین علیه السلام را قبول دارند و هم بعد ايشان را قبول دارند.

خب در آستانه سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها هستيم. ائمه طاهرين عليهم السلام به تبع از پيامبر صلى الله عليه و آله يك علاقه خاصى به فاطمه زهرا سلام الله عليها دارند آقاى نيشابورى حاكم، صاحب مستدرك يك كتاب دارد به نام فضائل فاطمه، بنده تمام نسخه چاپ مصر را مطالعه كردم يك كتابى دارد كه معدومش كردند!

در كتاب فضائل فاطمه آمده است: صحّ النبى يعنى صحيح مى داند، اذا دخلت فاطمة على النبي قام اليها نه قام لها (فرقش اين است كه قام اليها يعنى به سمت و استقبالش مى روند نه تنها بلند شود) خم مى شدند و دست فاطمه سلام الله عليها را مى بوسيدند و جاى خودشان مى نشاندند. حاكم مى گويد روايت صحيح است. حاكم رتبه بلندى دارد در بين اهل سنت، محدّث بعد مسند بعد حاكم كسى است كه تمام احاديث را با سند حفظ باشد. خودشان مى گويند امامٌ في الحديث و روش اينها اين است كه احاديث در فضائل را ردّ مى كنند و مى گويند اين صحيح است!

ائمه طاهرين عليهم السلام يك مقام خاص براى حضرت زهرا سلام الله عليها قائل بودند. امام كاظم عليه السلام از رسول الله صلى الله عليه و آله نقل می فرمایند: فاطمة باب الله من هتك بابها هتك ستر الله ثم بكى و بعد فرمودند: والله فتكون ستر الله هتكوا ستر الله.

درباره آقا امام جواد عليه السلام، من يك وقت تتبع مى كردم كه برخوردها را ببینم، امام رضا عليه السلام در مكه طوافى به جا مى آورند بعد خادم را مى فرستند كه برويد امام جواد عليه السلام را بياوريد يك طواف با هم به جا آوريم، خادم بر مى گردد و مى گويد امام جواد عليه السلام بلند نشدند خود آقا مى روند و می بينند امام جواد عليه السلام سر به زير انداخته و ناراحت هستند فرمودند پسرم چرا ناراحتى؟ فرمودند در فكر مادرم زهرا سلام الله عليها هستم فكر مى كنم كه با مادرم زهرا سلام الله عليها چكار كردند، ببينيد فرمايش امام جواد عليه السلام در حدود سال ٢٠٠ است و حادثه هجوم، سال ١١ اتفاق افتاده است مگر فراموش مى كنند! يا خود آقا امام مجتبى عليه السلام در بحثشان با منافقين خطاب به مغيرة مى فرمايند مگه من فراموش كردم انت الذى ضربت امّي فاطمة، مادرم زهرا سلام الله عليها را تو زدى، و ادميت صدرها، خونى كردى سينه اش را، استدلالاً منك برسول الله، تو ميخاستى پيغمبر را تحقير كنى.

يك مطالعه اى داشته باشيد درباره برخورد ائمه عليهم السلام با زهرای أطهر سلام الله عليها، كه يك جايگاه و حساب خاص بوده است.

مى آيد عرض مى كند كه خدا به من دختر داده است، آقا عليه السلام فرمودند اسمش را چى گذاشتى؟ عرض كرد فاطمه، آقا فرمود: فاطمه فاطمه فاطمه ... آنقدر فاطمه گفتن تا سر به زمين رسيد بعد فرمودند سرش دادن نزنى ها كتكش نزنى ها، اين برخورد ها را جمع آوری کنید.

يا اينكه مى فرمايد آن باقيمانده هيزم هايى كه در خانه مادرمان بردند نتوارثه، همين طور دست به دست مى شود و امام به امام تحويل مى دهد.

كتابى است به نام كرامات الصالحين كه ما با مؤلف بزرگوارش ارتباط فاميلى داشتيم كه اين قصه را نقل مى كند كه كاروانى از اصفهان به طرف مشهد حركت مى كند يك روحانى محترم نيز با آن‌ها همراه مى شود و او برادرى داشت كه منحرف بود، مى آيد خانه و مى بيند كه روحانى نيست، مى گويد چرا با من خداحافظى نكرد!؟ خلاصه تصميم ميگيرد كه خودش را برساند به اين كاروان، ميرسد مى گويد برادر چرا با من خداحافظى نكردى؟ ميگوید از وضع تو ناراحتم. گفت توبه مى كنم. من هم مى آيم كه زائر امام رضا عليه السلام باشم، سفر يكى دو ماه طول مى كشد، برادر منحرف در بين راه نزديك مشهد مريض مى شود و از دنيا مى رود. خواستند همان جا دفنش كنند. روحانی می گوید اين زائر امام رضا عليه السلام است و بايد ببريمش كنار قبر آقا، و دفنش كنیم. مدتى بعد مى گويد برادرم را خواب ديدم گفتم در چه شرائطى هستى؟ گفت در شرائط سختى بودم. وقتى غسلم داديد حسّ كردم آب جوش روى من مى ريزيد. همين طور ملائكه من را عذاب مى دادند تا رسيديد نزديك صحن امام رضا عليه السلام و بعد ملائكه عذاب جرأت نكردند وارد شوند همان بيرون منتظر ماندند. وقتى كه جنازه من را وارد حرم كرديد ديدم امام رضا عليه السلام ايستاده اند و به زوّارشان مى فرمايند خوش آمديد. همين طور من را طواف داديد. شوط اول گفتم آقا دخيل اعتنا نكردند. بار دوم اعتنا نكردند. شوط سوم و چهارم تا ششم تمام شد. در گوشم كسى خواند كه ملائكه عذاب بيرون منتظرت هستند از آقا شفاعتت را بگير، گفتم آقا اعتنا نمى كنند چه كنم؟ به من گفته شد به مادرش زهرا قسم بده و شوط هفتم رسيدم پيش امام رضا عليه السلام گفتم تو را به جان مادرت زهرا من را شفاعت كن. همين كه اين جمله را گفتم آقا يك نگاهى انداختند و فرمودند خدایا اينها در دنيا گناه مى كنند و بعد در اين عالم ما را به كسى قسم مى دهند كه دوستش داريم. خدایا ببخششان. بعد از اين وقتى من را بيرون آوردید از ملائكه عذاب خبرى نبود و تا الان متنعم هستم به بركت نام فاطمه زهرا سلام الله علیها.

ويل لمن سنّ ظلمها و أذاها لأي امور تدفن ليلاً. اولين كسى بودند كه شبانه دفن شدند و بعد رسم شد هر كسى كه با حكومت مشكل داشت مى گفت من را شبانه دفن كنيد. فراموش كردم انت الذى ضربت امّي فاطمة، مادرم زهرا سلام الله عليها را تو زدى، و ادميت صدرها، خونى كردى سينه اش را، استدلالاً منك برسول الله، تو مي خواستى پيغمبر را تحقير كنى.

 

COM_FARA_COMMENT_YOUR_COMMENT ۰ COM_FARA_COMMENT_COMMENT

captcha